ملی و زندگی

ساخت وبلاگ

با دور کاری مخالفت شد فعلا مرخصی های سیستمی خیلی نگران آینده ام .

یونا برای اولین بار امروز روی پاهاش یک لحظه ایستاد دستشو این ور اون ور میگیره و راه میره هر دو الان سرماخورده

ملی و زندگی ...
ما را در سایت ملی و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stronggirlmelio بازدید : 4 تاريخ : جمعه 21 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:33

دلم شور میزنه نزدیک دد لاینه و خبری از چیزی نیست اونها لج کردن من گفتم اشتباه کردم گفتم تو مرخصی زایمان کارا رو انجام میدم اونها باز برداشت دیگه ای کردن . نمی دانم چه اتفاقی داره می‌افتد اما احساس نا امنی می کنم چیزی از زندگی من مورد تهدید واقع شده بچه هام آروم نیستن چطور بچه های به این کوچیکی رو ببرم سرکار اونها تو ماشین نمی شینن چطور اونجا نگه داری بشن چطور و چطور . هجده سال و نیم مورد تهدید واقع شده پولی که همیشه تو جیبم بوده . اما من خیلی خسته ام خیلی همینطوری خسته ام کار هم اضافه بشه دیگه واویلا چطور بعداً به درس و مشق بچه ها برسم در حالیکه وقتی یونا مدرسه بره من پنجاه و دو ساله ام . خدای من من خسته تر از اونی ام که فکرشو بکنی دلم فقط خواب میخواد ملی و زندگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت ملی و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stronggirlmelio بازدید : 7 تاريخ : جمعه 21 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:33

یونا اخیرنا سومین کلمه رو هم گفته همین تازگی ها . چند روز پیش کلمه به و بالاش میگه قانقان هم گفته. دانیال رو باید پاشو گچ بگیریم .

بادور کاری من مخالف ت کردند فعلا از مرخصی های سیستم استفاده کنم هزار تا حرف بارم کردند و میکنند برو جایی که کار نکنی . و خیلی چیزای دیگه .

نه ماه تموم شد به یک چشم بهم زدن دوست داشتم برگردم سرکار شاید نفس بکشم اما نشد و نمی شه با یک مشت مزخرف کار کردم .

ملی و زندگی ...
ما را در سایت ملی و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stronggirlmelio بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:56

یونا الان دستاشو به دیوار میگیره و می ایسته خیلی زود خسته میشه و جیغ می‌کشه گاهی می افته ولی خیلی تلاش می‌کنه که بایسته . بغلش که می‌کنه به هر چی میرسیم چنگ میزنه و میخواد بر داره هرچی دستشو با دستم میگیره از اون دستش استفاده می‌کنه گاهی سرش پشته و به عقب کار داره امروز دوبار دستش رفت تو سوپش چقدر خرابکاری کردن بچه ها . خیلی دوست داشتنیه همه مردم عاشق ش میشن تو خیابان برا یونا می ایستن و باعاش حرف میزنن

ملی و زندگی ...
ما را در سایت ملی و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stronggirlmelio بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 19:20

دانیال رو میبرم ژیمناستیک سخته ولی میبرم. مهد کودک هم میخوام ببرم دوسش دارم همه چیز خوبه . یونا امروز برا اولین بار نشست سینه خیز می‌ره ی وری ام میده چیزی که میخواد بهش نرسه جیغ میزنه دیروز منیژه و آقا رضا گفتن شبیه بابام شده حاج آقا . طرز نشستن . اگه اینطور باشه من برای یونام میمیرم

ملی و زندگی ...
ما را در سایت ملی و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stronggirlmelio بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1402 ساعت: 11:42

علت همه کارهای یونا دندون درده دیشب دکتر رفتیم صبور همه رو بهش گفتم اینکه هنوز موقع شیر خوردن سر میکشه اینکه همس سرما خورده است . اینکه فکر میکنم درست وزن نمیگیره گفت آره یک کیلو کمتره گفت غذای کمکی رو شروع کن گفت فعلا سرلاک بده بعد سوپ رو اضافه کن از ماه بعد یعنی گفت داروهایی که برای سرماخوردگی میدی درسته گفت آهن هم بهش بده و مولتی ویتامین . گفت به خاطر دندون پرده که میل به غذا ندارم گفتم به زور بهش شیر میدم گاهی سرشو فشار میدم سمت خودم تا سینه مو بگیره گفتم سینه راستو فقط ایستاده میدم چپ رو هم با هزار تقلا و صدای سشوار . گفت همه مال دندون پرده بی بی شد داد و مولتی ویتامین و پلارژین همین . ملی و زندگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت ملی و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stronggirlmelio بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1402 ساعت: 14:50

به عنوان غذای کمکی سرلاک میدم حتی سرلاک گندم رو هم پسرم بالا میاره امشب آخر شب دادم رفلاکس شد و تا ده شب نخوابید آخر شب یونا ساعت هفته چون یونا هشت هشت و نیم دیگه میخوابه امشب هم رفلاکس بود و هم لثه هاش به شدت درد میکرد رفلاکس امشبش منو به یاد گذشته نه چندان دور برد سر کشیدنا و سر هم کردنا . پسرم با اینکه بزرگ شده باز هم گاهی رفلاکس میشه تو دادن غذای کمکی خیلی باید دقت کنم چون هنوز معده اش عادت نداره دکتر صبور شروع غذای کمکی رو به خاطر کمتر وزن گرفتنش پیشنهاد داد . پسرم یونا بسیار خوردنی شده خدیجه امروز گفت پسرت خیلی زیباست . امشب خدا رو شکر کردم که دوتا فرشته تو اتاق م خوابیدن دانیال و یونا . دانیالم با اینکه بسیار حسادت می‌کنه و گاهی منو دق میده خیلی خیلی دوست داشتنیه و میمی نی قشنگ مامانشه . دانیال این روزها به شدت حساس شده. یکی از کارهای ی که می‌کنه جیش کردن در داخل خونه است کامل . شلوار شو پایین می‌کشه و جیششو تو خونه می‌کنه زمانیکه من دارم به بچه شیر میدم و متوجه نیستم.. ملی و زندگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت ملی و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stronggirlmelio بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1402 ساعت: 14:50

من الان غذا دهن دانیال میراذم آب لیمو شیرین براش میگیرم گاهی پوره سیب گاهی موز گاهی شیر و کیک بهش میدم شربت ایمونوس اما تا جند وقت پیش این کارا رو هم نمی تونستم بکنم غذا رو جلوش میزاشتم موز رو جلوش میزاشتم و ...... برای جندمسن بار دانلود دوباره مریض شده

ملی و زندگی ...
ما را در سایت ملی و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stronggirlmelio بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 19:15

گاهی بعضی آدمها به جای کمک فقط نمک می پاشن همین . مرضیه میخواد بره و شاید هم بره . همش نکوهش . حسادت دانیال برانگیخته شده . اون از مرکز توجه دراومده و من کمتر میتونم بهش برسم . کاش همه مثل اون خانم دکتر خون شنااس میگفتن که شاید خیلی بهش اهمیت داده شده . قایم به درد اومده .برای دانیالم نگرانم هم جسمی هم روحی .دیشب ی اس از اون زنیکه تو موبایل ش دیدم ۹۰ دوتا آدمک چشم قلبی و بعد . ۹ . به محمد گفتم گفت چه میدونم چیه شاید اشتباه فرستاده همین بعد هم با هم بودیم برگشت و لبامو بوسید و من همون جا بهترین حسو گرفتم من فقط توجه میخوام محمد به شدت عصبی شده موقع بیرون رفتن مخصوصا با همه دعوا داره . به محمد کمی شک کردم چرا دوبار دو تا آس اشتباه . محمد آیا خطا می‌کنه .بگذریم امروز خوب بود تا اینکه با نصیحت های مرضیه باز دپ شدم کاش به جای نمکدون بودن دردی از من دعوا میکردی . کاش بی کس نبودم و مادری بود که الان به دادم می‌رسید ملی و زندگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت ملی و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stronggirlmelio بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 19:15

یونا رو ختنه کردیم بیمارستان نجمیه دکتر سنگسری هفت آبان ساعت هشت و نیم دکتر اومد . دستیار دکتر دکتر توکلی .بیمارستان خوبی بود دکتر خیلی خوبی بود پسر من خیلی گریه کرد از همه بیشتر . بچه های دیگه فقط فقط نق میزدم ولی پسر من هوار میکشید . پسرای من اینطورین خیلی هوشیار. حتی دکتر ش گفت خانم بچه شما خیلی گریه کرد ی جور طلب کارانه. اون روز براش شیاف استامینوفن گذاشتن خوب شد شیر نمی تونست بخوره تا شیاف گذاشتن آروم شد اون روز شیر خوب خورد چون همش خواب بود قطره استامینوفن هم هی میدادم . یکشنبه بود . چشمای یونا بعد عمل آبی شده بود و آسمون رو میدید. الان چند روزیه که الکی جیغ میزنه گریه می‌کنه. ملی و زندگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت ملی و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : stronggirlmelio بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 17 آبان 1402 ساعت: 12:10